ایشالله عروسی خودت عزیزم
26 بهمن رفته بودیم عروسی خوش گذشت اما حسن مامان یکم از سرو صدای خانوما اذیت شد هر چند مدت طولانی رو بابایی وعمو جون پیش خودشون سرگرمت کردن اما چون بیرون سرد بود من وبابایی ترسیدیم سرما بخوری و امدی پیش من.....
عمو میگفت از کنار هر ماشینی که رد شدی براش توضیح دادی که گربه ها زیر بیبا(ماشینا ) میخوابن و آشتال(آشغال) میخورن قربون اون حرف زدن نمکی و نصف ونیمت برم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی