حسن کوچول
سلام عسل مامانی که به این قشنگی خوابیدی،نه عزیزم اشتباه نکن تو خیلیم نمی خوابی گلم اما مامان سعی میکنه وقتی می خوابی برات بنویسه......
امروز که گذشتو سه شنبه بود طبق معمول سه شنبه ها رفته بودیم خونه بابا جون همه ی عموها و زن عموها رو هم دیدیم .اما اتفاق مهمی نیفتاد تا برات بنویسم اما دیروز برای دومین بار بدون من با،بابایی تنهایی رفتید خونه مامان جون ،خیلیم بهتون خوش گذشته بود ،نی نیای بد.......
دیروز صبح وقتی مشغول شیطونی بودی مامان وبابای مامانی اومدن اینجا هر دومون خیلی خوشحال شدیم برات یه هدیه خریده بودن یه حوله لباسی خیلی قشنگ ،مبارکت باشه